بارها براى رسيدن به خواسته هايم صبر كردم ، اما به محض نزديك شدنم به هدف دست كشيدم.نه اينكه از قصد باشد ، صبر تمام مى شود.چرا كه گاهى آدميزاد به نقطه اى ميرسد كه صبر كردن را برابر تلف كردن وقت ميبيند ، از يك گوشه نشستن و تماشاى چيزى كه ثابت است دست ميكشيد، بى آنكه بداند اگر ادامه ميداد به آنچه ميخواست ميرسيد.پس تجربه شد براى صبورى.سالهاى زيادى صبر كردم براى رسيدن و رسيدم چون آرام و قرار داشتم.همه چيز را متمركز كردم براى رسيدن.افكارى كه مرا منع ميكرد يكى در ميان خط ميزدم.اكنون سالهاست رسيده ام ، و اما وقتى ميرسى آنقدر غرق ميشوى كه فراموشت میشود چه شبهايى را بيدارى كشيدى ، چه روزهايى بى تاب بودى و چه چشمهاى منتظرى داشتى.پس بايد از خواسته اى كه داشتى و به آن رسيدى نگهدارى كنى. آدميزاد ميل كمال طلبش نميگذارد وقتى به خواسته اش رسيد از آن لذت ببرد ، دائم دستت را دراز ميكنى براى خواسته اى ديگر. پس خواسته ى پيشين آن چيزى كه عميقا نياز تو را رفع كند نبود.قبل از اينكه دنبال خواسته هايت بروى مطمئن شو كه حاضرى عواقبش را بپذيرى ،
خودت را سرزنش نخواهى كرد و برطرف كننده ى نيازى كه دنبالش هستى باش.وقتى رسيدى خواسته ات را در آغوش بگير و هزاران بار كنارش نفس بكش و به صداى قلبش گوش كن.هيچ چيزى نزديكتر از تو به خودت نيست.پس با
خودِ خودت خوب باش 65.کابوسی به نام مسئولیت...
ادامه مطلبما را در سایت 65.کابوسی به نام مسئولیت دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : 6hanikasmomenta بازدید : 39 تاريخ : دوشنبه 18 دی 1396 ساعت: 19:11